معنی واحد سنجش چگالی شار مغناطیسی
حل جدول
تسلا
واحد سنجش شار مغناطیسی
وبر
واحد شار مغناطیسی
وبر
واحد سنجش شار نوری
لومن
واحد شار مغناطیسى
وبر
واحد شمارش مغناطیسی
وبر
واحد شارژ مغناطیسی
وبر
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
چگالی. [چ َ] (حامص) حالت و چگونگی چگال. تکاثف. رجوع به چگال و تکاثف شود.
شار
شار. (اِخ) حصاری است از حصارهای یمن در مخلاف (روستای) جعفر. گویند از امکنه ٔ تهامه است. (معجم البلدان).
شار. [رِن ْ] (ع ص، اِ) شاری. مفردشُراه. (از منتهی الارب). و شراه فرقه ای از خوارج رانامند. وجه تسمیه ٔ آن «شری زید اذا غضبه ولج » یا گفته ٔ آنان است به این شرح: اننا شرینا انفسنا فی طاعهاﷲ ای بعناها بالجنه حین فارقنا الائمه الجائره. (ازمنتهی الارب). و در اقرب الموارد وجه تسمیه ٔ اخیر ازقول جوهری نقل شده است. رجوع به شاری و شراه شود.
مغناطیسی
مغناطیسی. [م َ / م ِ](ص نسبی) منسوب به مغناطیس.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مغناطیس شود.
- خواب مغناطیسی، خواب بند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به خواب بند شود.
- قوه مغناطیسی، در تداول، قوه ٔ جاذبه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ عمید
عنوان عمومی پادشاهان غرجستان: «شار» غرجستان اگر یابد نسیم همتش / خاک آن بقعت کند چون زرّ مشتافشار شار (امیرمعزی: ۳۲۳)،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت اسم) تکاثف.
مترادف و متضاد زبان فارسی
تکاثف، غلظت
معادل ابجد
2177